Wednesday, 30 October , 2024
9

زندگینامه شهید “صفرعلی کرمعلی”

  • کد خبر : 291463
  • 08 مرداد 1403 - 0:30
زندگینامه شهید “صفرعلی کرمعلی”
شهید "صفرعلی کرمعلی" که چند روزی به پایان خدمتش نمانده بود که تلفنی با منزل برادرش تماس گرفت و همان آخرین تماس ایشان بود و دیگر نامه‌ای و تماسی انجام نشد و خانواده ایشان هنوز چشم به راه مسافر خود هستند. هزاران چشم در انتظار اوست تا او بیاید و در میان هلهله منتظران از لبیک سرخ خویش بگوید.

به گزارش پایگاه تحلیلی خبری «آراز سسی» به نقل از نوید شاهد، شهید صفرعلی کرمعلی در اولین روز از اردیبهشت‌ سال ۱۳۴۵ در شهرستان محلات در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. پس از طی کردن دوران کودکی وارد مدرسه فردوسی شد. از دوران کودکی بسیار خوش‌اخلاق و خوش‌برخورد بود و با اطرافیان خود با نرمی و آرامش برخورد می‌کرد.

سیزده‌ساله بود که پدر خود را از دست داد. با سختی بزرگ شد. دوران ابتدایی را که به پایان رساند، ترک تحصیل کرد و در باغ‌های تولید گل و گیاه مشغول به کار شد. ایمان و اعتقاد به خدا و ائمه اطهار(ع) از او جوانی پرکار و فعال ساخت تا اینکه به خدمت مقدس سربازی فرا خوانده شد. دوران آموزشی را در پادگان ۰۵ کرمان گذرانید و پس از آن به عنوان سرباز لشکر ۸۱ کرمانشاه به منطقه سرپل ذهاب اعزام شد.
چند روزی به پایان خدمتش نمانده بود که تلفنی با منزل برادرش تماس گرفت و همان آخرین تماس ایشان بود و دیگر نامه‌ای و تماسی انجام نشد و خانواده ایشان هنوز چشم به راه مسافر خود هستند. هزاران چشم در انتظار اوست تا او بیاید و در میان هلهله منتظران از لبیک سرخ خویش بگوید.
عاشقی پاک‌تر از باران، گداخته‌تر از خاکستر، آرام تر از دریا، بی‌گناه‌تر از عشق، جاری‌تر از اشک، خالی‌تر از خویش، سرشارتر از شوق، تازه‌تر از بهار، خوش‌بو تر از اقاقیا و شاعرانه‌تر از پاییز. بیا و انتظارها را پایان ده چرا که تو خود منتظرترین مردم بودی.
تو سال‌های پیش در انتظار هم‌آغوشی با ملکوت ثانیه‌ها را شماره می‌کردی. تفنگت تباهی را نشانه می‌رفت، کلاه آهنی‌ات سمبل استقامت بود. کوله‌پشتی‌ات مملو از اشراق و در ذهن آبی قمقمه‌ات جز محبت چیزی موج نمی‌زد. بیا، بیا و از فاو بگو. از بوی دل‌انگیز بستان، از اشک‌های شبانه فکه و از غربت همیشه دهلاویه. خیابان‌های شهر ما منتظر دوست، همان خیابان‌هایی که مردمش در جای‌جای آن روزگاری اسپند بر آتش می‌ریختند تا چشمان شوم کافران و منافقان را بترکانند. بیا تا فضای شهرمان معطر از عطر وجودت گردد.
امروز مادرت فقط با خاطره‌هایت نجوا می‌کند و چون نامت برده می‌شود، سیل اشک آینه چشمانش را خاتم‌کاری می‌کند.‌ اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ … او در تهاجم وحشیانه منافقین در چهارم مرداد سال ۱۳۶۷ لباس زیبای گمنامی را به تن کرد.

انتهای خبر/

لینک کوتاه : https://arazsasy.ir/?p=291463

نوشته های مشابه

08آبان
برگزاری رزمایش پدافند غیرعامل در پلدشت
مدیر آموزش‌وپرورش پلدشت خبر داد:

برگزاری رزمایش پدافند غیرعامل در پلدشت

07آبان
جوانان نیروی محرکه جامعه هستند
فرمانده ناحیه مقاومت بسیج سپاه پلدشت:

جوانان نیروی محرکه جامعه هستند

06آبان
بهره‌مندی ۱۵ روستا از آب شرب پایدار
مدیر امور آب و فاضلاب پلدشت خبر داد:

بهره‌مندی ۱۵ روستا از آب شرب پایدار

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ای رسانه